فارسی هفتم -

درس 2 فارسی هفتم

zeyn ab

فارسی هفتم. درس 2 فارسی هفتم

انشاع درمورد خاطرات بهترین پاییز هرکی میدونه تاج میدم

جواب ها

ALi agha

فارسی هفتم

نمی دانم دقیقا چند روز گذشته. روزی را به خاطر دارم که باران نم نم پاییزی آرام بر پنجره های خانه می خورد و ابر ها آسمان را گرفته بودند. لباس گرمی پوشیدم و از خانه بیرون رفتم. چکمه های سیاهم را پایم کردم و به راه افتادم. قدم زدن در کوچه بارانی به حدی برایم لذت بخش بود که دلم می خواست زمان را متوقف کنم و تا ابد در همان وضع بمانم. هوا مرطوب و دل نشین بود و نفس کشیدن در آن به انسان روح تازه می بخشید. در خیابان انسان های مختلفی به چشمم می خوردند. از دست فروشانی که بساط پرتقال و نارنگی را پهن کرده بودند تا دانش آموزانی که با عجله به سمت مقصدشان در حرکت بودند. آن روز برایم روز متفاوتی بود. روزی بود که گویی تازه معنای دقیق زندگی را فهمیده بودم. روزی بود که بهترین موسیقی طبیعت دنیا را با قدم گذاشتن بر روی برگ های خشک ریخته شده شنیدم. روزی بود که در آن هوای دل انگیز نفسی عمیق کشیدم و دوباره متولد شدم. شاید از نظر بقیه این ها تجربه های معمولی ای باشند که هر کسی می تواند در فصل پاییز آن ها را تجربه کند اما من در آن روز به یاد ماندنی اولین باری بود که با دقت به تک تک موهبت های الهی در این فصل زیبا می نگریستم. گویی اولین بارم بود که صدای برخورد باران را با پنجره می شنیدم و بدون چتر زیر آن قدم می زدم. گویی اولین بار بود که به راز خشک شدن برگ ها و تغییر زیبایشان در این فصل اندیشیده بودم. دلم نمی خواست به خانه بر گردم. می خواستم آن باران رویایی و هوای تمیز را تا ابد برای خود نگه دارم و در آن زندگی کنم اما بی ثباتی دنیا بار دیگر قدرت خود را نشان داد و باران بند آمد. ابر ها کنار رفتند و خورشید تابان از پشت آن ها نمایان شد و نور گرم خود را باری دیگر بر زمین تابید. گرمای آن به حدی برایم لذت بخش بود که لحظه ای از این که آرزو کردم آن هوای بارانی هیچوقت تمام نشود پشیمان شدم. آن جا بود که فهمیدم هر اتفاقی در این دنیا زیباست و حکمت خداوند دانا در آن نهفته است. گاهی اوقات خودمان هم نمی دانیم چه چیزی را از همه بیشتر می خواهیم. در این زمان است که باید چشمانمان را ببندیم و همه چیز را به خدا بسپاریم که او دانا ترین داناهاست. تاج پلیز 😂👑👋
Seid shayan Hosseiny

فارسی هفتم

مقدمه : برگ های زرد و نارنجی رنگ خیابان های شهر را پوشانده اند و صدای خش خش آن ها گوش ها را نوازش می دهد . نسیم سرد پاییزی ، ما را به سمت خانه هل می دهد ، در حالی که خورشید باید برود و خیلی زود جای خود را به ماه و نور آن می دهد . پاییز برگشته است و انقلابی به در طبیعت به راه انداخته است . بدنه : با آمدن پاییز ، زنگ هشدار برای میوه های تابستانی به صدا درمی آید . حتی هندوانه با آن همه عظمت و ابهت ، تاب مقاومت در برابر سرمای پاییز را ندارد ؛ چه برسد به این که انتظار داشته باشیم که هلو و آلوچه در سرمای پاییز ما را یاری کنند . پاییز می خواهد آدم های خود را وارد بازی کند ؛ سیب زودتر از همه وارد می شود و پشت سر او ، بِه و انار و لیموشیرین و بعد ها پرتغال در صف می شوند و بشقاب های مهمان ها را به تصرف خود در می آورند . این میوه ها برای آدم ها چاره ای نمی گذارند ، جز اینکه به آن ها اجازه تسخیر شکم هایشان را می دهند. تابستان پادشاهی مهربان و بی خیال بود تا جایی که حتی برای خود ارتشی نداشت . همین باعث شد که ملتش سوء استفاده کنند و در گوشه و کنار امپراطوریش ، هرج و مرج و شورش بشود . کودکان در کوچه ها توپ بازی می کردند، معلم ها در مدرسه نبودند ، بچه ها دیر می خوابیدند و دیر از خواب بیدار می شدند . بازی های کامپیوتری در افکار بچه ها جولان می دادند.خلاصه هیچ چیزی سرجایش نبود . خود پادشاه هم مشغول تفریح و خورد و خواب بود و نمی دانست که در همسایگیش پادشاهی به نام پاییز به قدرت رسیده و در حال پیشروی به سمت قلمروی او است . پاییز ، پادشاهی مقتدر ، بی رحم و خونریز است . پاییز تابستان را شکست داده و در بند کرده است .اکنون بازی دست پاییز است . دیگر خبری از بی نظمی و هرج و مرج نیست . معلم ها باید ساعت هفت و نیم در مدرسه باشند . بچه ها هم همینطور . سربازان پاییز تفنگ های خود را برسر پدر و مادر نهاده اند و آن ها را مجبور کرده اند که نگذارند بچه هایشان در کوچه بازی کنند ، نگذارند فوتبال ببینند و نگذارند با گوشی و کامپیوتر بازی کنند . پاییز به شدت مخالفان خود را سرکوب می کند . اگر کسی از پاییز انتقاد کند ، سرما خواهد خورد و برای چندین روز ، باید در زندان های بی شور و سرد پاییز بماند ، تا افکار انتقادیش از ذهنش پاک بشود. نتبجه : چند وقت پیش ، در خیابان های شهر جارچیان خبر می دادند که پاییز دعوت به همکاری در اداره قلمروش کرده است و هر کس علاقمند باشد ، می تواند به پاییز ملحق شود . این یک فرصت تکرار نشدنی است . ملحق شدن به پاییز یعنی این سختگیری های پادشاه برای ما کمتر می شود . همچنین پاداش های خوبی داده می شود . بیایید کوتاه بیاییم و با پاییز کنار بیاییم.
bita rahimi

فارسی هفتم

پاییزی دیگر از راه رسید پاییزی با همه ی ابرهای تیره اش که کشیده میشود روی آبی آسمان در بیشتر روزها شاید پاییزی پر از باران هایي که یادت می آورند هزاران خاطره ایی راکه نباید یا شاید هم می بارند که یادت بیاورند تمامشان را … من اما نمی‌دانم چرا این فصل بی نظیر دلم رابا خودش نمیبرد ؛ چرا انتظارش را نمیکشم هیچوقت ؛ چرا آمدنش دلم را تیره میکند؛ چرا این فصل پر از تحول حتی با تمام رنگ های‌ برگ هایش هم نمی‌تواند دلم رابا خودش ببرد ؛ نمی‌دانم چرا دوست ندارم بدون چتر زیر باران راه بروم نمیدانم … نمی‌دانم چرا صدای خش خش برگ ها زیباترین موسیقی این روزهای من نمی‌شود ؛ آری پاییز که می‌آید خورشید از من رو برمی گرداند ؛ گرمایش دیگر نوازشگر صورتم نیست ؛ چشم هایم سبزی برگ های‌ درختان را هرروز بهانه میگیرند ؛ آغوشم درختان خفته را نمی‌خواهد ؛ پاییز انگار می‌آید تا بسراید دلتنگی را ؛ پاییز انگار می‌آید تا تمام شادمانی ها و آرزوهای لحظه سال تحویلت رابا باران هایش بشوید و تحویل بادهای پاییزیش دهد پاییز انگار می‌آید تا …پاییز که می آمد اما یک چیز مسلم بود ؛ و من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات … پاییز خود انبوهی است از حرف ها، حس ها و …پاییز که بر زبانت جاری میشود دل مخاطبت ضعف میرود برای حال و هوایش ؛ اصلا بدون ان که حرفی زده باشی او زیر باران های‌ پاییزی خیس خواهد شد و غم غریبی بر دلش خواهد نشست ؛ برگ های‌ ریخته بر زمین زیر پاهایش خرد خواهد شد جوری که تو میتوانی صدای خش خش برگ ها رابه وضوح بشنوی ؛ شاید نام پاییز راکه بیاوری او دیگر هیچ، هیچ چیز نشنود جز صدای نم نم باران که بوسه میزند بر بی رنگی شیشه، بر چتر هایي که دو عاشق زیر ان ها پناه گرفته اند بر مو های شاعری که میـــخواهد زیر باران بدون چتر قدم بردارد ؛ نام پاییز راکه بیاوری نا خود آگاه کیف های‌ رنگارنگ مدرسه که بر دوش دانش آموزان سوار شده اند، مقابل دیدگانت صف می‌کشند ؛ نام پاییز راکه بیاوری چشم های‌ پر از اشتیاق دانش آموزانی را تصور خواهی کرد که سال‌ها به انتظار چنین روزی روز شماری کرده بودند  ؛ فصلی دل انگیز که با آغازش درخت یادگیری جوانه می‌زند و عطر کتاب های‌ جلد شده، مداد و پاک کن های‌ نو فضا را پر خواهد کرد. آری پاییز خود انبوهی است از واژه ها و من همیشه می ترسیدم به او بر بخورد که توصیفش می‌کنیم که ان چه راکه باید با گوشت و پوست و احساس خود حس کنیم دیگر گفتنی نخواهد بود اصلا رسمش نیست که تو بگویی و دیگران بشنوند پاییز را باید نفس کشید؛ پاییز را باید لمس کرد پاییز … آه پاییز که می آمد یک چیز مسلم بودو من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات …

سوالات مشابه

زهرا ..

درس 2 فارسی هفتم

اسم یک اثر از طاهره ابید

دلارام :)

درس 2 فارسی هفتم

روشن و گرم و زندگی پرداز آسمان مثل یک تبسم شد معنیش بگید تاج

Nika ....

درس 2 فارسی هفتم

دوستان در جمله در کلاس شگفت آفرینش و زیبایی طبیعت تشبیه وجود داره؟ اگر بله کدوم مشبه و کدوم مشبه به هست؟

IKIO SUN

درس 2 فارسی هفتم

گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آنکه در پوستین خلق افتی چند جمله است؟✨️ تاج میدم ✨️🪐

rihaneh. live

درس 2 فارسی هفتم

معنی صحیح بگین تاج میدم.

𝔽𝕒𝕥𝕖𝕞𝕖𝕙 ...

درس 2 فارسی هفتم

هم خانواده کلمات زیر را بنویسید اعجاز نقطه غرق معصوم

mediya ..

درس 2 فارسی هفتم

سلام غرقه شکوه اعجاز زیبایی خلقت بود چه نوع جمله ای هست؟ممنون میشم بگید♥️

متین کاظمی نیا

درس 2 فارسی هفتم

سماجت یعنی چه تاج می دم

تو و من

درس 2 فارسی هفتم

تاج میدم سلام جواب بدید لطفآ

Mobina نهم

درس 2 فارسی هفتم

امتحان املاء انشاء بگید چه موضوعاتی اومده مال همدان فق تاج

رحمان رمضانی

درس 2 فارسی هفتم

اینو حل کنین متن بالا رو بخونید واژه های اشتباه رو پیدا کنید بعد شکل صحیح ان را نوشته حل کنین

طاها کامیون

درس 2 فارسی هفتم

جواب اینارو هر کی بفرسته تام میدم

Aniya 1012

درس 2 فارسی هفتم

هجوم فتنه های اسمانی مرا اموخت غلم زندگانی متمم، نهاد، مفعول، را میخوام هرکی بگه تاج میدم

mahdi King.. 0:)

درس 2 فارسی هفتم

دو هم خانواده متعال را برام بگین.. تاج میدم به همه سوال قبلیم هم جواب بدید تاج میدم

Armita :)

درس 2 فارسی هفتم

فعل آخر جمله میاد 😂

بهار 🌸

درس 2 فارسی هفتم

بچه ها معنی گوارای چی میشه؟ تاج میدم🥇

آتبین مکوندی

درس 2 فارسی هفتم

وجه شبه چیه؟

the end

درس 2 فارسی هفتم

سلام. لطفا یک جلمه خبری و پرسشی بگید✨

the end

درس 2 فارسی هفتم

معنی بیت برارد تهی دست های نیاز ' ز رحمت نگردد تهی دست باز یعنی چه؟